فقط یه درد دل کوچیک

۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

زخمای رو دستم

همه فک میکنن خودزنی کردم

همه میگن دیوونست

بعضیا میگن این زخمای رو دستش واسه جلب توجهه


هیچکس لمسش نمیکنه

اینا خلاصی از درده

دردی که زیر پوست من آتیشم میزنه

وقتی رگامو پاره میکنم انگار دارم یه درد عمیقو از زیر وجود سیاهم میکشمش بیرون.. میکشمش رو پوستم

یه درد غیر قابل تحمل رو به یه درد قابل دیدن تبدیل میکنم

بزار حداقل لمسش کنم

اینجوری سبک میشم.. وقتی دردشو حس میکنم حداقل این قابل لمسه

وقتی قابل لمس میشه قابل تحمل میشه..


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا طا

عکس

یکی داره ازم عکس میگیره

لعنتی اگه مردی بیا جلوتر ازین چشمام عکس بگیر

ببینم حرف توی این چشما توی چنتا عکس جا میگیره...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا طا

مثل من

دلم برای رایان تنگ شده


بچم.. از جوونم.. از خونم

همه میگن خیلی شبیه منه

همینه که گریه م میندازه

کاش مث من نباشه.. کاش بختش از من بلندتر باشه


نمیتونم برای هیچکسی دعا کنم مثل من باشه


دلم گرفته باز از آدمای سگ نظیر
قلم میرقصه باز رو کاغذ های خط خطی
خـب ، حاجی زندگی همینه
گذشته ها گذشت و رفت بالایی کریمه
امروزت باشه فرداها خمیره
ببین ، کور بشه دو تا چشمی که نبینه


اینجا شهر وحشی هاست
باخت ها مال مشتی هاست
بکش تو حبس کن چرک تو تو هضم کن
از این قبیله
برو هار و دریده بدو
حق خودتو پس بگیر
دنیاتو تو دست بگیر


پشت من مالید به خاک
خوش به حال زنده ها
مرده ام رو این حساب
له شدم تو هم بساب
نذار که درد برسه به استخون خورد بشه
نذار که یه شمع کوچولو تو مسیرت نور بشه
نخواه که مرد بشی قهرمان شی طرد بشی
نذار که خسته شی از هدفت سرد بشی
بلند شو رو دو پات بپر تو با دو بال
بکش اون بادوبان خدات که باد و داد
از تو حرکت از اون برکت دستت پرچم سمت مقصد
من که غرقم تو خودم
روحمو هی میجو ام
مه گرفته اتاقمو گِل گرفته دو بالمو
خدایی حیفه وقت
نشی تو عین من
پُر که شدی داد بزن جیغ بکش
جیگر این دنیارو به سیخ بکش
سنگ گنده بردار پرت کن سمت فردات
خنده کن به دردات زنده شو لا اموات
نه مثل من یه مُرده..


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا طا

غمگین ترین لحظه...

وقتی سالها تنها میشی

وقتی با تنهایی خو میگیری

وقتی به همه دردات عادت میکنی

وقتی هیچ چیزی دیگه بیشتر ازین غمگینت نمیکنه


غمگین ترین لحظت..

میشه لحظه دیدن پیک آخرت توی لیوان مشروبت ..


آخ که چه دردیه دیگه این آخری

انگار فرو ریختن آخرین دیوار قلعه ت میون یه جنگ نا برابر

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
رضا طا

اون کیه؟

اینو چند روز پیش تو مستی نوشتم توی گوشیم که بعدا توی این وبلاگ منتشرش کنم

ولی خیلی برام جالبه که یادم نیست منظورم با چه کسی بوده دقیقا!

متن این بود:

بهخداتاروزیکهزندهایوبیمنباشیداریگناهمیکنی

گناهیدرحدخیانت، خیانتی کهبعدازیهسالدلدادگیکردی

توتاآخرعمرتگناهکارمیمونیومنتاآخرعمرموفادار

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
رضا طا

بی سایه

من هیچ آرزویی ندارم

مث آدمی میمونم که سایه نداره

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا طا