که شاید مسبب همه این درد ها خود تو باشی
شاید اگه جور دیگه ای زندگی کنی همه چیز تغییر کنه
شاید خوب بشه..
خدایا.. صبح تا شب میگی من که هستم غمت نباشه یار..
یارب.. یارم.. چه فایده از اینهمه گفتن.. بیا
بیا یه کاری بکن گوش ما ازین حرفا پر شد
ببخشید اگه باز ناشکری کردم.. نزن خدایا.. ببخشید
۳۰
مرداد
شاید یکی از بدترین چیزای سربازی این بود که حق انتخاب رو ازمون گرفتن
حق انتخاب اینکه چی بپوشی، چی بخوری، کی بخوابی، کی بیدار شی، چیکار کنی، کی بری حمام، حتی کی میتونی دستشویی کنی..
اونا انسان بودنو ازمون گرفتن.. حتی بیشتر ازون، حتی نذاشتن حیوون باشیم.. کدوم حیوونی حق نداره هروقت نیاز شد دستشویی کنه؟
ما حتی حق نداشتیم مریض بشیم.. اگر مریض میشدیم مارو میبردن سلاخ خونه ای با پوشش درمانگاه. اینقدر عذابمون میدادن که کسی جرات نکنه درصورت مریضی اعلام کنه
اونا حق زندگی کردنو گرفتن و به جاش بدترین موارد رو بهمون تحمیل کردن
ما قبلا جهنمو دیدیم.. کسی که سربازی رفته یه بار مرده.. واسه همین دیگه اون آدم سابق نمیشه
۲۹
مرداد
به نظرت اگه من نباشم کسی جز خانوادم دلش برام تنگ میشه؟
هیچکسو ندارم که به چراغ خاموش اتاقم نگاه کنه و گریه ش بگیره
من میخوام خودم بچمو بفرستم دانشگاه. وقتی کیفشو بسته و داره میره سفر وقتی برمیگرده پشت سرشو نگاه میکنه میخوام اونجا باشم
۲۸
مرداد
نگاه کن..
ببین خودتو به عنوان چی معرفی کردی؟
اطرافیانت تورو چجور آدمی میشناسن.
وقتی سالهای زیادی سرگرم دست و پنجه نرم کردن با مشکلاتی یادت میره کی هستی
گاهی بهتره یه لحظه بایستی و به خودت نگاه کنی
اگه زندگی تو و اطرافیانت یه آلبوم عکس باشه، تو کدوم عکس رو به خودت اختصاص دادی؟ تورو چجوری میشناسن
این خیلی مهم و تاثیر گذاره..
۲۸
مرداد
میتونست خوب باشه.. میتونست خوب باشه.. میتونست ولی لعنتی نشد.. خوب نشد.. میتونست خیلی ساده خیلی ساده خوب بشه.. همه چیز بدون حتی اینهمه جون کندن.. نشد لعنتی.. هیچی اونجوری که میخواستیم نشد.. بین اینهمه راه بین اینهمه اتفاق بین اینهمه نتیجه.. فقط اونی که ما میخواستیم نشد.. حتی یه ذره هم خوب نشد.. فقط میگن میتونست بدتر ازین بشه و نشد.. خب چرا بهتر نشد؟ چرا هیچ چیز بهتر نشد؟؟ چرا آخه چرااااا لعنتی
۲۶
مرداد
شب جمعه ای که مست نباشی رو باید برینی توش...😠
صبح جمعه ای هم که لخت بغل دافت بیدار نشیو همون بهتر اصلا بیدار نشی
۱۹
مرداد
چقدر عمر منو تلف کردی
دو سالم کم نیست
چقدر هرروز و هرروز غصه تورو خوردم وقتی خودم هزارتا غصه داشتم
چقدر حرص خوردم چقدر جنگیدم.. تمام انرژیمو وقف تو کردم
از کار و زندگی خودم زدم
از همه چیزم گذشتم.. به امید فقط یکبار نگاه تو
ببین
ببین چی بر سر من آوردی و من هنوز پشتتو خالی نکردم.
یادت باشه وایسادم حتی اگه خودمو پیش چشمت خوار کردم
رفتن برام خیلی راحت تر بود ولی وایسادم.. وایسادم تا تو احساس تنهایی نکنی
اسم اینو چی میشه گذاشت..؟
ولی میرم..
به خدا میرم دیگه..
نه بخاطر اینکه کم آوردم
چون تو دیگه منو نمیخوای
هم دردت شدم توی هر غمت.. منی که امروز منو مسبب دردت میدونی
دیگه برنمیگردم بی معرفت
۱۵
مرداد