توی گریه خون و چرک بغض خفه بشم
بازم تو نخواهی بود
زنگ زده بعد از کلی وقت میگه فلانی دلش گرفته مقصرش تویی
آخه بی مرام ما که تورو دادیم رفت ولی خدایی یکی زنگ زد تو این مدت
بگه رضا تو بعد از خیانت فلانی بعد از اونهمه ماجرا چی کشیدی؟؟
چه از رفیقای خودت چه از رفیقای خودم..
خیلی نامردی
من سوختم و تو هنوز فکر اینی که بقیه چرا ناراحت شدن..
گناه من چی بود؟
توی ترسو حتی تقصیر گناه خودتو گردن نگرفتی.
من سوختم چون هیچکس نفهمید چی کشیدم
چون صدام در نیومد بخاطر آبروی تو
همه چیزایی که لازم بود تجربه کردم..
تا تهشو خوندم.
من آخرشو دیدم
دیگه مابقیش فقط انتظار دیدن خداست..
وقتی برم پیشش از این خواب بد بیدار میشم.
اونجا واقعیه..
اونجا میشه عمل کرد
به خدا اینجا فقط خوابه.. واضح دارم میبینم
ممنون ازت
حداقل تو خیال من واقعی بود..
بقیه شم دیگه مهم نیس
کاش واقعی بودی. کاش ..
اونوقت میدیدی برات میجنگیدم
مردنم معنی داشت
قصه نیست ولی میبرتت توی خواب
میخوای خودتو ول کنی توش
مردی بودم که حداقل خودمو نجات میدادم..
.
.
.
ای ولا مشتی.. تو که غمها رو کشتی..
کلی اتفاقای بد میوفته تو خوابت که نمیتونی دردشو تحمل کنی
دلت میخواد که همش یه خواب باشه و همین الان بیدار شی
وقتی که بیدار میشی اولین چیزی که با خودت میگی اینه:
«خدا رو شکر که فقط یه خواب بود»
دلم میخواد این دنیا همین الان تموم شه..
انگار خواب بدی که ازش بیدار میشم.
میفهمید..
این اواخر همش میگفت خیلی آه میکشی..
راست میگفت، من بی اختیار خیلی آه میکشیدم
هنوزم آه میکشم... بی اختیار...از نهاد..
خوبی مستی اینه که میری تو خودت
یه جوری که انگار هیچکس تو این دنیا دور و برت نیست
یه جوری با شجاعت توی جمع تنها میشینی و برات مهم نیس دیگران اصلا کی هستن
میشینی و به خودت رجوع میکنی
به درون خودت
به همون چیزی که خیلیا جرات نکاه کردن بهشو ندارن
وقتی جرات میکنی و میبینیش...
احساس بهتری داری..
نه ترس.. نه نگرانی.. نه خوب نه بد..
فقط حقیقت خالص